تقلاده ها

فلسفه شوپنهاور بخش اول

شنبه, ۱۳ شهریور ۱۴۰۰، ۰۱:۳۹ ق.ظ


 •[انسان در حقیقت موجودی بی رحم تنفر انگیز است که ما آن را در حالت مهار شده میبینیم و نامش را تمدن میگذاریم…]•

«آرتور شوپنهاور»

ارتور شوپنهاور - متولد ۱۷۸۸ در گدانسک لهستان - از تاثیر گذار ترین فلاسفه ی تاریخ که در تاریخ خود جای نداشت...

وی به گفته ی خود تاریک ترین نگرش به جهان را نسبت به دیگر فلاسفه ی معاصر خود داشته است.

سر چشمه ی این دیدگاه تاریک و این بیان عریان مسلما به جوانی پر خروش وی بازمیگردد؛ زمانی که پدرش که تاجر پر اوازه ی هلندی تبار بود خود را به دلایلی نا معلوم حلق اویز میکند ارتور جوان به ادامه ی زندگی در کنار مادرش میپردازد.

رابطه ی وی با مادرش اما اصلا خوب نبود.

مادر آرتور نویسنده و شاعر پر اوازه ای در دوران خود بود اما ارتور جوان هیچگاه مهر مادری را نچشید...

معروف است که میگویند زمانی که مادر آرتور از “گوته” شاعر مشهور المانی تعریف و تمجید میشنود در حالی که گوته بشارت داده بود آرتور فرد بزرگی خواهد شد بسیار ناراحت میشود و با هل دادن ارتور از پله ها به رابطه ی مادر و فرزندی پایان میدهد و ارتور در جوانی از مادر نیز جدایی می یابد و در حالی که علاقه ی شدید به کسب علم و تحصیل داشت ابتدا در دانشگاه پزشکی فارق التحصیل شد٫ سپس به فلسفه روی اورد...

 

 

 

سادگی قلم وی در عین حال عمق پیچیدگی کنش های ذهنی وی حالتی در انسان ایجاد میکند که به شخصه آن را ارضای روح بوسیله ی فلسفه مینامم...

شوپنهاور علاقه ی زیادی به شهرت داشت پس به تدریس روی اورد اما از حوضه تدریس وی استقبالی صورت نگرفت...

وقتی شاهکار جهان همچو اراده و تصور را به نگارش دراورد سالها بعد به وی خبر رسید که بیش از هزار نسخه از کتاب را بعنوان کاغذ باطله فروخته اند...

همچنین در دانشگاه با هگل دچار عدم سازگاری شد و با نامه ای تند استعفای خود را از دانشگاه برلین به عنوان استادیار به هگل اعلام داشت.

وی هیچگاه ازدواج نکرد از نظر او ازدواج مسئولیتی احمقانه بود.

وی از اساتید دانشگاه نفرت داشت و آنها را انسانهایی کم خرد میدانست.

حتی در کتاب هنر همیشه بر حق بودن مثال خصم هارا به اساتید دانشگاه ها و حتی هگل نسبت میدهد.

در اواخر زندگی وی زمزمه های انقلاب های پرولتری و سوسیالیسم شنیده میشد اما نظر وی در این باره چنین بود که چنگال طبیعت خونین است و در طبیعت همیشه عده ای در مقام شکارچی و عده ای در مقام قربانی ظاهر میشوند و برابری مطلق دست نیافتنیست...

پایان بخش اول...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی